دستگاه قضایی مقصران سیل شیراز را مشخص می کند
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل نهاد نماینده ولی فقیه در استان فارس، آیت الله لطفالله دژکام با رئیس و اعضای شورای اسلامی شهر شیراز دیدار و گفت و گو کرد.
متن خام سخنان آیت الله دژکام در این دیدار به شرح زیر می باشد :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بنده در ابتدا خدمت شما این ایام را که هم حال و هوای نوروز هست و هم میلاد ائمه طاهرین در ماه شعبان است را تبریک عرض می کنم و از طرفی اول اردیبهشت را پیش رو داریم که روز شیراز و بزرگداشت سعدی است و با جلوه ای که شیرازی ها در حوادث اخیر از خود نشان دادند و انصافا شیراز مورد توجه کشور و حتی جامعه بین المللی قرار گرفت و با این حسن برخورد و صفایی که مردم شیراز داشتند، جای گرامی داشتن و احترام کردن دارد و امیدوارم این موارد برای همه ما زمینه رشد، کمال و برآمدن بیشتری باشد.
در باب قضیه سیل مباحث حقوقی و داوری ها را باید مدنظر قرار دهیم و واقعیت امر این است که امروز این فاجعه اطراف مختلفی دارد که درگیر کار هستند و نه یک یا دو طرف و وقتی با چند ارگان مواجهیم که باید نقششان دیده شود، داوری پیچیده تر می شود.
متاسفانه در فضای مجازی و تریبون ها پیش از آنکه ابعاد قضیه را دیده باشند داوری می کنند و این نگران کننده است. در این قضیه کسی که حرف پایانی را می زند و فیصله دهنده آن است دستگاه قضایی است و این امتحان دستگاه قضایی است.آنها در داوری خود باید دقت کنند و نباید عدالت شهید شود و مسلما کار سختی است که به عهده آنها است اما شناخت و اعتمادی که به دستگاه قضا داریم امیدواریم به خوبی از پس این کار بر بیایند.
مطلب ریگر اینکه همان طور که رییس جمهور محترم کشور هم بیان کرد که ما در سیاست های ساخت و ساز اشتباهاتی کردیم و سیل این را نشان داد و آنها را باید تغییر دهیم و بنده نیز همین را گفتم و در جمع بندی سخنان رهبری نیز به همین موضوع تاکید شده است و در بحث زلزله بم نیز این را فرمودند که دیگر این مسائل نباید تکرار شود.یکسری از مسائل می باشد که نقش عوامل انسانی در آنها خیلی واضح تر و قوی تر شناخته شده است و چون به صورت علمی می دانیم چه می کنیم و چه نتایجی دارد ما باید حتما آنها را مراعات کنیم.
اما یکسری سیاست ها داریم که سیاست های حرکت انقلابی و دینی ما است یعنی نمی توانیم بگوییم دینی یا انقلابی هستیم و اینگونه عمل نکنیم به عبارتی کار ما وابسته به این است که در اصول انقلاب خود تجدید نظر نکنیم و پای آرمانها بایستیم.
همیشه افتخار انقلابی ها این بوده است که در اصول انقلابی خود تجدید نظر نمی کنند و در این گونه مسائل ما نیز قرار نیست تجدید نظر کنیم، مثلا اگر مبارزه با استکبار جهانی و حمایت از مظلومان را بیخیال شویم دیگر چه می ماند که در دنیا به آن افتخار کنیم؟
یکی از ابعاد انسانیت همین است که ما با استکبار مخالف باشیم.حال تاکتیک چه می خواهد باشد در یک رده عالی که رهبری و رییس جمهور هستند اتخاذ میشود.ممکن است تاکتیک چیز دیگری باشد اما در رابطه با مسائلی که اصل و اساس انقلاب است تجدید نظرخواه و تجدید نظر طلب نیستیم و بر اساس روش تربیت دینی اینکه در رده عالی نظام چه تصمیمی اتخاذ می شود باید حرف شنوی داشته باشید نه اینکه خود مدیریت کنید یا رویکرد و راهبرد ارائه دهید.
باید بدانیم ارائه راهبرد جایگاه چه کسی است و اگر خودمان بخواهیم یکسری مسائل را تصمیم بگیریم حال کشور بهتر نخواهد شد.بنده در رده سران جریان های سیاسی بوده ام و شنیده ام که در این طور مسائل نیروهای درون نظام تردید ندارند که جای خاصی باید تصمیم بگیرد و اگر قرار بشد همه ورود کنیم به ضرر کشور است و حرف یک نفر را باید در این زمینه گوش دهیم.همه در اینگونه مسائل به حرف آنکه قانونا، شرعا واخلاقا مسئول است گوش دهیم ولو اینکه معصوم نیست و ممکن است خطا کند در همان مسئله خطا به حرفش گوش دهیم و با او باشیم بهتر است تا تفرقه ایجاد شود و دشمن به نتیجه برسد.یک نگاه از کشور ما باید دیده شود و یک رویکرد در تصمیم گیری نهایی داشته باشیم؛ بله، رهبر معظم انقلاب فرموده اند نظریه پردازی کنید نه اینکه تصمیم گیری کنید یعنی نظریه داشته باشید که با حساب مقدمات و شرایط موجود اگر اینگونه کار کنیم به چه نتیجه ای می رسیم و خوب و بد آن را مشخص کنیم و این نظریه ها وقتی در اختیار جمع عالی تصمیم گیرنده کشور قرار گرفت در تصمیم گیری ها به نفع کشور خواهد بود اما اگر کسی خواست به جای نظریه پردازی راهبرد دهد اشتباه است و نظریه پردازی را باید مجال دهیم ولی راهبرد را نه.
در موضع گیری های سیاسی نیز همین طور است و رهبر انقلاب همه جوانب را بررسی می کند و اگر جایی لازم باشد سکوت می کند و حتی فرموده اند که به نرمش قهرمانانه نیز قائل هستیم.اگر به رهبری اعتماد نکنیم بدتر از این به سرمان می آید.
پس در مسائل
اصولی انقلاب باید بدانیم اگر مجال را در اختیار تصمیم گیرندگان سطوح عالی نظام قرار دادیم آنها هم از نظر تاکتیک و هم نظریه و فکر انقلابی در راستای خوبی پیش می روند و خیلی اوقات ما باید سکوت کنیم وصحبت ما مسئله ای را حل نمی کند.
در بحث عدالت نیز حقیقت این است بنده ۱۰-۱۵ خطبه اول خود را در باب عدالت صحبت کردم و اینکه چگونه عدالت را می توانیم پیاده کنیم؟نه اینکه دیگر جای بحث نداشت ولی من احساس کردم مخاطب عام خسته می شود و از طرفی کسی از بنده در این خصوص مطالبه نکرد تا در فضای تخصصی بحث عدالت را دنبال کند.
در بحث عدالت بنده چارچوب های کلی فلسفی و فقهی قضیه را گفتم اما در این میان بحث دیگری داریم که نگاه فیلسوفانه و فقیهانه نیست و ما باید در اجرا برویم سراغ اینکه چگونه عدالت در این بخش تامین شود؟
توقع ما از هر علم چیزی است که عملیاتی شود در حالیکه ما چارچوب را گفته ایم و حال طبق داده هایی که داریم در راستای چارچوب باید چه کنیم؟اما اینکه درون بازی چه می گذرد دیگران باید ورود کنند و فقیه مانند خط نگه دار است که نمی گذارد از چارچوب و خط های مشخص شده کار خارج شود.
متاسفانه امروزه نه طلبه های ما می دانند که بازیکن های وسط زمین در این خصوص نقش دارند و نه حواس بازیکن ها به این موضوع هست که آنها خط نگه دارند و چارچوب را مشخص کردند.
معاونت فرهنگی شهرداری می تواند نشست های ماهیانه یا فصلی را طراحی کند تا افراد اهل فن بیایند و چارچوب ارائه دهند و بگویند برای برقراری عدالت فرهنگی در سطح شهر چه باید انجام دهیم؟
از طرفی همه بازیکن ها هم باید آمادگی رفتن در زمین بازی را داشته باشند و این همان عدالت فردی است.نگاه ساختارگرایانه می گوید اگر ساختار را درست کنید همه چیز درست می شود اما ما معتقدیم که انسان موجود عجیب و پیچیده ای است و خود فرد نیز باید آمادگی و ویژگی هایی داشته باشد و تعبیر بنده در خطبه این بود که هر کس بخواهد مسئولیتی بپذیرد باید صلاحیت لازم را داشته باشد از جمله عدالت یعنی آدمی که همه کارهای کارشناسی را بلد است اما انصاف ندارد به کار نمی آید و مسئول باید منصف و عادل باشد.
وقتی گوشه ای از کار را قبل از ما کسی انجام داده باشد اگر از تلاش های او یاد کنیم از ما چیزی کم نمی شود بلکه به ما افزوده می شود و این یعنی انصاف وعدالت.
امروزه با عملکرد برخی از ما دارد اعتماد عمومی نسبت به مسئولین سلب می شود اما اگر انصاف را به خرج دهیم دوباره اعتماد عمومی را جذب خواهیم کرد.
در کشور تفاوت دیدگاه و جریان های مختلف سیاسی داریم و این امری طبیعی است اما مهم این است که احترام همدیگر را حفظ کنیم و این از آداب سیاسی است و اگر می خواهیم خود ما نیز اسم و یادمان بماند نباید کار نیک دیگران را نادیده بگیریم.این به مرور باید در جامعه تمرین داده شود.این اخلاق مشترک جهانی است و همه جا می دانند باید چارچوب اخلاقی را نگه دارند.
نکته دیگری که در صحبت دوستان بود و بنده توضیحی در خصوص آن می دهم این است که بنده منکر این موضوع نیستم که برای ما منبر بلندتری وجود دارد ولی در ساختار سیاسی کشور و در چارچوب قانون اساسی رییس نیستیم و مدیریت نمی کنیم.بنده در چارچوب حقوق اساسی اقدام می کنم.
ما در جریان های مختلف سیاسی هیچ کدام یاد نگرفتیم در چارچوب قانون اساسی کار کنیم بلکه هر کس با هر شعاری وقتی نوبت به اقدام او می شود به سبک کدخدایان قدیم اقدام می کند یعنی بعضی از ما برای به کرسی نشاندن چیزی که حتی مخالف شعار خودمان است یک روش دیکتاتورمآبانه را پیشه می کنیم. درحالی که ما باید روش عملی و اجرایی خود را درست کنیم.
تفکیک قوا را برای این گذاشتیم که نظارت به خوبی انجام گیرد و قوا بر هم نظارت داشته باشند و بازرسی باید وقتی کسی صلاحیت احراز مقام یا پستی را ندارد از نصب او جلوگیری کند.
قواعد بازی در عرصه سیاست و اجتماع را باید مطابق قانون بلد باشیم و اجرا کنیم و بالاخره بر اساس همین چارچوب قانونی باید اجرایی و عملیاتی کنیم.
تلاش بنده این است که در یک چارچوب عمل کنم که کسی نتواند بگوید خلاف قانون عمل می کنم و توقع من از دیگران هم همین است که به همین شکل کار کنند.
نکته آخر اینکه ما به بدشانسی اعتقاد نداریم و این رفتارهای خودمان هست که پاپیچ ما می شود و اینکه چیزی خوب یا بد باشد حتی مسائل طبیعی مانند سیل اخیر که در اختیار ما نیست بسته به نوع واکنش ما نسبت به آنها مسئله را متحول می کند.این بحث های انسان شناسی و جهان شناسی هست که ما داریم و این مسائل باید بازخوانی شود و تبیین دوباره پیدا کند.
والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته
دیدگاهتان را بنویسید